دادن و بخشیدن و انعام کردن. (ناظم الاطباء). اهدا کردن. ارزانی داشتن. اجداء. اشبار. اعطاء. اناله. جدو. عطاء. میح. معاطاه: جان و دل منی و دل و جان دریغ نیست گر من ترا که هم دل و جانی عطا کنم. مسعودسعد. بوسیم عطا کردی زان کرده پشیمانی دانی که خطا کردی دیگر نکنی دانم. خاقانی. در عدم کی بود ما را خود طلب بی سبب کردی عطاهای عجب. مولوی. گفت از باغ خدا بندۀ خدا گر خورد خرما که حق کردش عطا. مولوی. اًسهاب، بسیار عطا کردن. مکاهنه، عطا کردن بی پاداش
دادن و بخشیدن و انعام کردن. (ناظم الاطباء). اهدا کردن. ارزانی داشتن. اجداء. اشبار. اعطاء. اناله. جدو. عطاء. مَیح. معاطاه: جان و دل منی و دل و جان دریغ نیست گر من ترا که هم دل و جانی عطا کنم. مسعودسعد. بوسیم عطا کردی زان کرده پشیمانی دانی که خطا کردی دیگر نکنی دانم. خاقانی. در عدم کی بود ما را خود طلب بی سبب کردی عطاهای عجب. مولوی. گفت از باغ خدا بندۀ خدا گر خورد خرما که حق کردش عطا. مولوی. اًسهاب، بسیار عطا کردن. مکاهنه، عطا کردن بی پاداش
دعوی کردن مدعی بودن مزی تی برای خود قایل بودن، مطالبه کردن در خواس کردن، طلب حریف کردن، در کشتی باستانی هر وقت ورزشکاری ورزشکار دیگر را برای مسابقه دعوت کند میگوید: (ادعا کرده است)
دعوی کردن مدعی بودن مزی تی برای خود قایل بودن، مطالبه کردن در خواس کردن، طلب حریف کردن، در کشتی باستانی هر وقت ورزشکاری ورزشکار دیگر را برای مسابقه دعوت کند میگوید: (ادعا کرده است)